- فارسی
- العربية
- English
حضرت علامه مصباح یزدی (ره) در بخش چهارم از سخنرانیشان با عنوان «نقش علم دینی در علوم انسانی» در هماندیشی وحدت حوزه و دانشگاه به موضوع «ملاک دینی بودن گزارههای کتاب و سنت» میپردازند.
موضوع رویداد: علم دینی و علوم انسانی
مکان برگزاری: قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ساختمان شماره یک، سالن همایش، هشتمین هماندیشی وحدت حوزه و دانشگاه
تاریخ برگزاری: 29 آذرماه 1389 ش.
ملاک دینی بودن گزارههای کتاب و سنت
منظور از علم دینی معلوماتی است که از منابع اختصاصی دین به دست میآید؛ اما باید به این نکته توجه داشت که ممکن است مطلبی هم در منابع دینی (قرآن یا حدیث) و هم از طریق تجربه بهدستآمده باشد؛ برای نمونه در بسیاری از روایات درباره فواید برخی از خوراکیها سخن گفته شده و اهلبیت علیهمالسلام سفارش کردهاند که ما فلان غذا را تناول کنیم. درعینحال با تجربه هم فواید آن خوراکیها و غذاها به اثبات رسیده است، اما آنچه از طریق علم تجربی به دست میآید – نظیر فواید و خواصی خوردنیها و یا زیانهای آنها – علم دینی نیست و اصطلاح علم دینی بر آن تطبیق نمیکند. علم دینی معرفتی است که از منابع اختصاصی دین به دست آید و چیزی باشد که از دین انتظار میرود آن را بیان کند و شأن دین پرداختن به آن باشد. اگر در روایات آمده که کباب ضعف مزاج را برطرف میکند و یا از خواص میوهها و سبزیها سخن گفته شده، آنها آموزه دینی بهحساب نمیآیند، چون شأن دین و رسالت دین بیان آنها نیست و حضرات معصومان علیهمالسلام از باب ارشاد و خیرخواهی مردم این امور را نیز بیان کردهاند، چنانکه وقتی کسی نزد طبیب از درد خود شکایت میکند، او بر اساس تجربه و تخصص خود دارویی را برای او تجویز میکند و به او سفارش میکند که فلان غذا را بخورد، امام معصوم علیهالسلام نیز از باب دلسوزی و تفضل به کسی که مزاجش ضعیف بوده سفارش کرده که کباب بخورد و یا از فواید غذاها و خوراکیها سخن گفتهاند؛ اما این گفتهها و سخنان، گزارههای دینی تلقی نمیشوند.
حال این سؤال مطرح میشود که آیا هر مطلبی در قرآن ذکرشده آموزه و علم دینی است؟ مثلاً وقتی خداوند میفرماید: وَلاَ تَکونُواْ کالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکاثًا؛ «و مانند آن زن (سبکمغز) مباشید که پشمهای تابیده خویش را پس از استوار تابیدن بازمیگشود.» آیا مَثل زنی که رشته خود را از هم میگسلد و پنبه میکند، چون در قرآن آمده آموزه دینی است؟ آیا وقتی قرآن میفرماید: و الشمس تجری لمستقرّ لّها...؛ «و خورشید بهسوی قرارگاه خود میرود» این حکایت از حرکت خورشید، آموزه دینی است؟ خیر، دین در راستای تفهیم و تبیین اهداف خود از این مطالب ساده قابلدرک برای عموم مردم بهره برده است و حقیقت دین همان چیزی است که تنها از طریق وحی میتوان شناخت؛ و یعلّمکم ما لم تکونوا تعلمون؛ «و آنچه نمیدانستید به شما میآموزد.»
کارکرد دین بیان چیزهایی نیست که با تجربه حاصل میآیند. کارکرد دین این نیست که به ما بگوید برای برطرف شدن ضعف مزاج کباب بخوریم. بیان این مطلب وظیفه پزشک است و اگر خداوند متعال و حضرات معصومان علیهمالسلام به این امور نیز اشارهکردهاند از باب ارشاد، تفضل و خیرخواهی در حق ماست و چنان نیست که معصوم ازآنجهت که امام معصوم و مبین دین است باید این امور را ذکر کند و ما نیز باید آنها را تعبداً بپذیریم.
وقتی دین را تعریف میکنیم و شأن و کارکرد آن را بازمیشناسیم، درمییابیم که مثلها، اصطلاحات شایع، تشبیهات و کنایاتی که بین مردم شایع هستند و در قرآن و روایات نیز ذکر آمدهاند، آموزههای دینی نیستند. خداوند و پیشوایان دینی نیز از آنها تنها بهعنوان وسیله و ابزارهایی برای تفهیم حقایق دین، تبلیغ دین و تربیت و موعظه مردم استفاده کردهاند. دین، باورها و ارزشهایی است که راه سعادت و شقاوت را به ما میشناساند. علم دینی معلوماتی است که از منابع اختصاصی دین استفاده میشود و تفاوتش با علوم دیگر در این است که علوم دیگر منابع خاص خود را دارند و از منابع اختصاصی دین استخراج نمیشوند. در هیچ کتاب فیزیک، یا شیمی و یا در روانشناسی تجربی برای اثبات مطلبی به قرآن و یا انجیل و تورات استناد نمیشود و اساساً متد تحقیق در آن علوم با متد تحقیق در دین متفاوت است. آموزههای علوم تجربی با تجربه اثبات میشوند و مطالب علوم تعقلی و تحلیلی با برهان عقلی اثبات میگردند اگر ما تاریخ را علم بهحساب آوریم، مطالب آن با اسناد تاریخی به دست میآید و تجربه و عقل نقشی در شکلگیری مطالب تاریخی ندارد. بر اساس اسناد تاریخی ثابت میشود که اسکندر در کجا زندگی میکرد و کجا را اشغال کرد و ویران ساخت. درهرصورت این علوم که متد تحقیقی خاص خود را دارند و منابعشان متفاوت از منابع دین است، علم دینی نیستند.
گذشته از کتاب و سنت که منابع اختصاصی دین هستند، عقل نیز از منابع دین به شمار میرود و در دین از دلیل عقلی نیز استفاده میشود و بسیاری از عقاید ما و اصول عقاید ما که بارزترین آنها توحید و وجود خداوند است با برهان عقلی اثبات میشود و این اصول را تنها از طریق عقل میتوان اثبات کرد، اما چنان نیست که هر چه با عقل اثبات شود جزو دین باشد. برای مثال، راهحل معادله دو مجهولی، عقل است و نیز اثبات عکس سالبه کلیه که موجبه جزئیه است بهوسیله برهان و دلیل عقلی انجام میگیرد، اما هیچیک از این دو آموزه دینی نیستند.
ادامه دارد ...